یکی از حادثههایی که واقعاً سنگین بود که اگر برای من و شما هم پیش بیاید در حد ظرفیت خودمان سنگین است، فراق اولاد است. یعقوب میدانست که بچهاش از بین نرفته، این را خبر داشت. پروردگار عالم جزئیات حادثه را از او پنهان نگه داشته، علت هم داشته، علتش این بود که یک مملکت مثل مصر دچار شرک و آلودگی و بیدینی بودند و خداوند میخواست یوسف را ببرد در آن مملکت، بعد از چند سال که زجر بکشد در آنجا ملت را از بتپرستی و شرک و بدبختی نجات بدهد، برد و آنها را نجات داد. اگر یعقوب با عینک پیغمبری میدید که بچه را بیرون شهر کنعان انداختند در چاه، شب سه چهار تا از افراد خانواده را برمیداشت و میرفت و طناب میانداختند و از چاه در میآوردند، ولی خدا پنهان نگه داشت.
خیلی چیزها پنهان نگه داشتنش به مصلحت عباد است، به مصلحت یک مملکت است. الان ما روز مرگ خودمان را نمیدانیم، تاریخش چه موقع است را نمیدانیم، مثلاً چند سال دیگر روز چهارشنبه ده صبح ما میمیریم، این از ما پنهان است، چون اگر برای ما معلوم بود دائم زندگی تلخ بود، بعد هم آدم میگفت من که فلان چهارشنبه ساعت ده میخواهم بمیرم برای چه بروم مغازه؟ برای چه بروم دنبال کار؟ زن و بچه به من چه که من برای چند نفر جان بکنم؟ خداوند پنهان نگه داشته است.
خداوند برزخ اموات را از ما پنهان نگه داشته است. طبق آیات سوره مؤمن (سورۀ مؤمن نه مؤمنون، ما یک سوره داریم مؤمنون جزء 18 است، یک سوره داریم مؤمن جزء 23 است، نزدیک احزاب و فاطر و یس) کسی از برزخ خبر میدهد که خودش سازندۀ برزخ است، یعنی معمار برزخ از برزخ خبر میدهد که برزخ یک دنیایی است؛ نه این قبر، این قبر که همان وقت که ما را دفن کنند و رویش را میبندند کار بدن ما تمام است، خدا با این بدن کاری ندارد که بدن مؤمن است یا بدن کافر است، فرقی که هست بدن اولیای خاص خدا نمیپوسد ولی بدن خوبان عالم میپوسد، بدن بدان عالم هم میپوسد.
درباره این سایت