پیغمبر ما تابستان لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند. الان کدام دکتر بهداشت برای میکروب‌کشی لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند؟ که در دیگ 1400 سال پیش می‌جوشاندند. یعنی در بهداشت از همه‌ی این‌هایی که مبارزه با میکروب می‌کنند، جلوتر بود. 

پیغمبر مرغ از بیرون مصرف نمی‌کرد. می‌گفت نمی‌دانم این مرغ چه مرغی است. حالا الان مرغ‌ها در مرغداری‌ها در یک سالنی است. قدیم مرغ‌ها در کوچه‌ها در روستاها و شهرها، ول بودند. می‌گفت: مرغی که ول هست و معلوم نیست که چه می‌خورد، این گوشتش سالم نیست. اگر یک جوجه‌ای را خودش بزرگ می‌کرد، بزرگ که می‌شد، می‌کشت و می‌خورد. اما مرغ بیرونی که تغذیه‌اش در کوچه‌هاست، نمی‌خورد.

سفارش می‌کرد که لباس سفید بپوشید. حالا ما در ایام عزاداری سیاه می‌پوشیم این به خاطر مراسم عزاداری است. وگرنه اصل در لباس این است که رنگ روشن باشد، که تا چرک شد بفهمیم و برویم بشوییم. 

شما تا حالا دیده‌اید که هیچ دندانپزشکی چوب مسواکش پشت گوشش باشد؟ پیغمبر ما چوب مسواکش پشت گوشش بود. وقتی هم از دنیا رفت، بدن پیغمبر را بلند کردند دیدند که زیرشانه‌شان چوب مسواک است. یعنی از مسواک جدا نشد، حتی در حساس‌ترین حالات! اصلاً نمی‌شود گفت پیغمبر چه کسی است؟ ما پیغمبر را نشناخته‌ایم. 



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها